ابویوسفلغتنامه دهخداابویوسف . [ اَ بو س ُ ] (اِخ ) (شیخ ...) یعقوب همدانی . مراد و شیخ سنائی غزنوی است .
دیر ابویوسفلغتنامه دهخدادیر ابویوسف . [ دَ رِ اَ س ُ ] (اِخ ) دیری در بالای موصل و پائین تر از بلد و میان آن تا شهر بلد یک فرسخ است و بر ساحل دجله بر سر راه قافله ها قرار دارد. دیری است وسیع و دارای راهبان عالیمقام . (از معجم البلدان ).
قاضی ابویوسفلغتنامه دهخداقاضی ابویوسف . [ اَ س ُ ] (اِخ ) یعقوب بن ابراهیم . رجوع به ابویوسف یعقوب بن ابراهیم شود.
ابوسیفلغتنامه دهخداابوسیف . [ اَ س َ ] (اِخ ) قین ، یعنی آهنگر. شوهر دایه ٔ ابراهیم بن رسول صلوات اﷲ علیه و نام او برأبن اوس است .
دیر ابویوسفلغتنامه دهخدادیر ابویوسف . [ دَ رِ اَ س ُ ] (اِخ ) دیری در بالای موصل و پائین تر از بلد و میان آن تا شهر بلد یک فرسخ است و بر ساحل دجله بر سر راه قافله ها قرار دارد. دیری است وسیع و دارای راهبان عالیمقام . (از معجم البلدان ).
قاضی ابویوسفلغتنامه دهخداقاضی ابویوسف . [ اَ س ُ ] (اِخ ) یعقوب بن ابراهیم . رجوع به ابویوسف یعقوب بن ابراهیم شود.
یعقوبلغتنامه دهخدایعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) ابن محمد الحاسب مصیصی ، مکنی به ابویوسف . رجوع به ابویوسف (یعقوب ...) شود.
قاضی یعقوبلغتنامه دهخداقاضی یعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم معروف به ابویوسف . رجوع به ابویوسف یعقوب بن ابراهیم شود.
قاضی القضاةلغتنامه دهخداقاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) یعقوب بن ابراهیم ، مکنی به ابویوسف . رجوع به ابویوسف یعقوب شود.
قاضی کوفیلغتنامه دهخداقاضی کوفی . (اِخ ) یعقوب بن ابراهیم بن حبیب بن حلیس بن سعدبن بحیربن معاویه ، مکنی به ابویوسف . رجوع به ابویوسف یعقوب بن ابراهیم شود.
دیر ابویوسفلغتنامه دهخدادیر ابویوسف . [ دَ رِ اَ س ُ ] (اِخ ) دیری در بالای موصل و پائین تر از بلد و میان آن تا شهر بلد یک فرسخ است و بر ساحل دجله بر سر راه قافله ها قرار دارد. دیری است وسیع و دارای راهبان عالیمقام . (از معجم البلدان ).
قاضی ابویوسفلغتنامه دهخداقاضی ابویوسف . [ اَ س ُ ] (اِخ ) یعقوب بن ابراهیم . رجوع به ابویوسف یعقوب بن ابراهیم شود.