ابژکتیوفرهنگ فارسی عمید۱. (فیزیک) عدسی دوربین.۲. (صفت) حقیقی؛ واقعی.۳. (صفت) محسوس.۴. (صفت) دارای وجود خارجی؛ قابل مشاهده و اثبات.
ابژکتیوفرهنگ فارسی معین(اُ ژِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - عدسی دوربین که تصویر شی ء را گرفته ، کوچک و بزرگ نماید و به داخل اتاق دوربین ،روی صف ح ة حساس منعکس کند. 2 - واقعی ، ملموس ، قابل مشاهده .
مادیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام ی، طبیعی، مجسم، عینی، ابژکتیو، فیزیکی، ملموس، لمسشدنی، محسوس، متشکل، تناور، دارای پیکر، دارای جوهر، اصلی جنسی اتمی ازته