اتحافلغتنامه دهخدااتحاف . [ اِ ] (ع مص ) تحفه دادن .(تاج المصادر بیهقی ). هدیه فرستادن . تحفه فرستادن .
اطهافلغتنامه دهخدااطهاف . [ اِ ] (ع مص ) اطهاف صلیان ؛ نیکو روییدن آن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). نیک روییدن گیاه صلیان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اطهاف سِقاء؛فروهشته شدن مشک و نرم گردیدن آن . (منتهی الارب ). فروهشته شدن مشک . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). استرخاء مشک . (از متن ا
اثافیلغتنامه دهخدااثافی . [ اَ/اَ فی ی ] (اِخ ) سه پشته در حدود خوارزم ، در جهت مرو و بخارا. (الجماهر بیرونی ).
اثافیلغتنامه دهخدااثافی . [ اَ/اَفی ی ] (ع اِ) ج ِ اُثفیّه و اِثفیّه ، بمعنی پایه ٔ دیگدان . سه پایه . || دیگدان . اجاق .- ثالثةالاثافی ؛ سیم پایه ٔ دیگپایه که بر بلندی طبیعی از زمین نهند و آن پاره ٔ سنگ پیوسته به تل ّ و پشته است ک
ابوالیمنلغتنامه دهخداابوالیمن . [ اَ بُل ْ ی ُ ] (اِخ )او راست : اتحاف الزائر و اطراف المقیم و المسافر.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن اسماعیل بن سلیم البوصیری . متوفی به سال 840 هَ . ق . او راست : اتّحاف الخیرة بزوائد المسانید العشرة.
کامللغتنامه دهخداکامل . [ م ِ] (اِخ ) (افندی ) قبطی . او راست : «اتحاف اریاب العرفان بتعریب سیرالهةالیونان » که به سال 1883 م . در مطبعه ٔ «الوطن » بچاپ رسید. (معجم المطبوعات ج 3 ص 1544).
علی جزائریلغتنامه دهخداعلی جزائری . [ ع َ ی ِ ج َ ءِ ] (اِخ ) ابن امین . نحوی بود. او راست : اتحاف الالباب بفضل الخطاب ، که در سال 1186 هَ . ق . از تألیف آن فراغت یافت . (از معجم المؤلفین ج 7 ص 41</span
خلیفهلغتنامه دهخداخلیفه . [ خ َ ف َ] (اِخ ) نویسنده ٔ عرب که نام پدر او محمود و خود مشهور به خلیفه بک بن محمود مصری است . او از شاگردان رفاعه بک در مدرسه ٔ زبانهای خارجه و معلم مدارس مصری بود. او راست : 1 - اتحاف الملوک الالبا بتقدم الجمعیات فی بلاد اروبا. <sp