اتداء. [ اِت ْ ت ِ ] (ع ) دیه ستدن . دیه گرفتن . خون بها ستدن . (زوزنی ).
اتذاء. [ اِت ْ ت ِ ] (ع ) عیب و سرزنش پذیرفتن . اِنزجار.
اثیداء. [ اُ ث َ ] (اِخ )محلی است به بازار عکاظ. (معجم البلدان ) (مراصد).
ساندویج سوسیس داغ
تعدي و تجاوز کرد(از مصدر اعتدا به معني بيرون شدن از حد است)
هدایت را پذیرفت -راه را يافته - به طريق هدايت آمد