اتقانلغتنامه دهخدااتقان . [ اِ ] (ع مص ) کاری محکم کردن . (مؤید) (زوزنی ) (تاج المصادر). استوارکردن کار. (مؤید) (منتهی الارب ). استواری . اِحکام .- اتقان صُنع ؛ در اصطلاح حکمت ،اتقان شناختن ادلّه است با علل و ضبط قواعد کلیه است با جزئیات آنها و گفته اند اتقان شناخ
عتکانلغتنامه دهخداعتکان . [ ع ِ / ع َ ] (اِخ ) نام محلی است که در شعر زهیر آمده است . (معجم البلدان ).
جزائریلغتنامه دهخداجزائری . [ ج َ ءِ ] (اِخ ) محمدسعیدبن سیدمحیی الدین حسینی . او راست : اتقان الصنع فی شرح رسالةالوضع. (از معجم المطبوعات ).
اسکندر شدیدلغتنامه دهخدااسکندر شدید. [ اِ ک َ دَ ش َ ] (اِخ ) او راست : بیان الصناعة من اتقان فن الزراعة، که در مطبعةالرغائب در زقازیق بسال 1905م . طبع شده . (معجم المطبوعات ج 1 ستون 438).
بیت السلطانلغتنامه دهخدابیت السلطان . [ ب َ تُس ْ س ُ ] (اِخ ) در احکام نجوم برج پس از بیت السفر والدین باشد و آن بیت دهم است . (یادداشت بخط مؤلف ) : که کیوان در میزان اتقان ارکان بیت السلطان او می کند. (جامعالتواریخ رشیدی ).
حسنلغتنامه دهخداحسن . [ ح َ س َ ](اِخ ) ابن سری کاتب از اصحاب صادق . عبدی انباری و حسن بن محبوب از وی روایت دارد. او راست : کتاب الاصل . (ذریعه ج 2 ص 119، ج 6 ص 32
حسن نسقلغتنامه دهخداحسن نسق . [ ح ُ ن ِ ن َ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در اصطلاح علم بلاغت ، آوردن کلمات را بدنبال یکدیگر بطور زیبا و رسا میباشد. و مثال آن را «و قیل یا ارض ابلعی مائک و یا سماء اقلعی ...» (قرآن 44/11) آورده اند. (کشاف اصطلاحات الفنون از اتقا