پاتکcounter-attackواژههای مصوب فرهنگستاننوعـی حرکت تهاجمـی یا تهاجمی ـ تدافعی که برروی حرکت تهاجمی حریف انجام میشود
عتکیلغتنامه دهخداعتکی . [ ع َ ت َ کی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به بطن عتک از اَزد. (سمعانی ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
اتقیاءلغتنامه دهخدااتقیاء. [ اَت ْ] (ع ص ، اِ) ج ِ تقی ّ. پرهیزکاران . ترس کاران : عالم عادل مؤید مظفّر منصور ظهیر سریر سلطنت و مشیر تدبیر مملکت کهف الفقراء ملاذالغرباء مربی الفضلاء محب الاتقیاء افتخار آل پارس فخرالدوله ... (گلستان ).
تجنیس التصحیفلغتنامه دهخداتجنیس التصحیف . [ ت َ سُت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) جرجانی گوید: آنست که در نقطه ٔ دو کلمه اختلاف باشد، مانند: انقی و اتقی . (از تعریفات جرجانی ص 36). شمس قیس و وطواط این گونه تجنیس را تجنیس خط خوانده اند.
حرانیلغتنامه دهخداحرانی . [ ح َرْ را ] (اِخ ) محب الدین ابوالبرکات عبدالسلام حرانی . او راست : «المنتقی فی الاحکام الشرعیة من کلام خیرالبریة» که با شرح آن مسمی به «نزل من أتقی بکشف احوال المنتقی » مرتب بر یک فاتحه و سه افادة و خاتمه در هند به سال 1292 هَ . ق
نشاطلغتنامه دهخدانشاط. [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) محمد (آقا...) اصفهانی . آذر در آتشکده آرد: «برادر آتقی صهباست . جوانی است مهربان و اکثر اوقات در اصفهان مأمن بود». مؤلف نتایج الافکار وفات وی را در قرن دوازدهم نوشته است :نیست در کنج قفس حسرت گلزار مراالفت
متولیلغتنامه دهخدامتولی . [ م ُ ت َ وَل ْ لی ] (ع ص ) دوستی دارنده . (آنندراج ) (غیاث ). دوست و دوستی دارنده با کسی . (ناظم الاطباء). || کار پذیرنده . (دهار). کسی که کاری به خود گیرد و به کار کسی اقدام نماید و امری را به گردن گیرد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). بر سر کار باشنده . (آنندراج
دلاویزلغتنامه دهخدادلاویز. [ دِ ] (نف مرکب ) دل آویز. دل آویزنده . آویزنده به دل . مطلوب و مرغوب و دلخواه . (برهان ). آنچه یا آنکه دلهای اصحاب نظر بدو مایل بود. (از شرفنامه ٔ منیری ). قابل قبول . دلچسب . دل انگیز. دلفریب . دلکش . دلربا. فتان . گیرا. دلپسند : مطربا آن
اتقیاءلغتنامه دهخدااتقیاء. [ اَت ْ] (ع ص ، اِ) ج ِ تقی ّ. پرهیزکاران . ترس کاران : عالم عادل مؤید مظفّر منصور ظهیر سریر سلطنت و مشیر تدبیر مملکت کهف الفقراء ملاذالغرباء مربی الفضلاء محب الاتقیاء افتخار آل پارس فخرالدوله ... (گلستان ).