اثمانلغتنامه دهخدااثمان . [ اِ ] (ع مص ) هشت شدن . (تاج المصادر). هشت عدد گردیدن : اثمن القوم . (منتهی الارب ). || خداوند شتران ثَمِن شدن ، یعنی آنکه در هشت روز یک نوبت آب یابند: اثمن الرجل . (منتهی الارب ). || هشتم به آب آمدن اشتر. (تاج المصادر). || بهاکردن متاع : اثمنه سِلْعته ؛ بها کرد متاع
ایتمانلغتنامه دهخداایتمان . [ ت ِ ] (ع مص ) ائتمان . اعتماد کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). امین داشتن . (المصادر زوزنی ). || به بیم و ترس گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || مشورت کردن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص <span class="hl"
ائتماندیکشنری عربی به فارسیاعتبار , ابرو , ستون بستانکار , نسيه , اعتقاد کردن , درستون بستانکار وارد کردن , نسبت دادن
عثمانلغتنامه دهخداعثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن قطن . در عراق با حجاج بن یوسف بود و بفرماندهی برخی از لشکریان او رسید و آخرین بار فرمانده لشکری بود که به جنگ شبیب بن یزید رفت و به سال 76 هَ . ق . در همان جنگ به دست مصاد برادر شبیب کشته شد. (از اعلام زرکلی ).
عثمانلغتنامه دهخداعثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) (110 - 197 هَ . ق .) ابن سعیدبن عدی المصری . از قراء بزرگ بود. وی را «ورش » لقب دادند. اصل او از قیروان و مولد و وفاتش به مصر بود. (از اعلام زرکلی ).
عثمانلغتنامه دهخداعثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) (1180 - 1242 هَ. ق .) ابن سند النجدی الوائلی . معروف به ابن سند البصری ملقب به بدرالدین . مورخ ، ادیب و از نوابغ متأخران است . اصلش از عرب عنیزه بود. به نجد متولد و به بصره ساکن شد و ب
ثمنلغتنامه دهخداثمن . [ ث ُ ] (ع اِ) هشت یک . || سه تسو. || هشتم حصه . (لغت نامه ٔ مقامات حریری ): ثمن الدایره ؛ هشت یک دایره . ج ، اثمان .
مثمنلغتنامه دهخدامثمن . [ م ُ م ِ ] (ع ص ) شخصی که شتران خود را در هشت روز یک بار آب دهد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که دارای شتران ثِمن باشد یعنی هشت روز یک نوبت آب خورنده . (ناظم الاطباء). و رجوع به اثمان شود. || آنکه بهای بسیار به هرچیز می دهد. (ناظم الاطباء) (از ف