اثمدلغتنامه دهخدااثمد. [ اَ م َ/اِ م ِ/اُ م ُ ] (ع اِ) سنگ سرمه .(منتهی الارب ). و آن سنگی است که از مغرب و نیز از اصفهان آرند و بهترین آن سنگ سرمه ٔ اصفهان است . سرمه ٔ صفاهان . (داود ضریر انطاکی ). کحل اصفهانی . کحول . خطاط
اثمدادلغتنامه دهخدااثمداد. [ اِ م ِ ] (ع مص ) بر آب اندک بی ماده فرودآمدن . بر ثَمَد رَحل اقامت افکندن . ائثماد.
ملیطنیلغتنامه دهخداملیطنی . [ ] (معرب ، اِ) به یونانی اثمد است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ).
سنگ سرمهلغتنامه دهخداسنگ سرمه . [ س َ گ ِ س ُ م َ / م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنگی که از آن سرمه سازند و این ترجمه اثمد است . (آنندراج ). کحل . (منتهی الارب ). اثمد.(نصاب الصبیان ). توتیا. (صراح اللغة). سنگ انتیمون و اثمد. (از ناظم الاطباء)
اثمدادلغتنامه دهخدااثمداد. [ اِ م ِ ] (ع مص ) بر آب اندک بی ماده فرودآمدن . بر ثَمَد رَحل اقامت افکندن . ائثماد.