احاطه

'ehāte

معنی

۱. گرداگرد چیزی را گرفتن؛ دور چیزی را گرفتن.
۲. [مجاز] در امری اطلاع کامل و مهارت داشتن.

مترادف

۱. تبحر، تسلط، مهارت، وقوف
۲. محاصره

برابر پارسی

گرد برآمدن، فراگرفتن

جست‌وجوی دقیق

احاطه

فرهنگ فارسی عمید

۱. گرداگرد چیزی را گرفتن؛ دور چیزی را گرفتن.۲. [مجاز] در امری اطلاع کامل و مهارت داشتن.

احاطه

فرهنگ فارسی معین

(اِ طِ) [ ع . احاطة ] (مص م .) 1 - گرداگرد چیزی را گرفتن . 2 - فهمیدن و فراگرفتن به طور کامل و تمام .

احاطه

جست‌وجوی هم‌آوا

احاثة

احاثة. [ اِ ث َ ] (ع مص )احاثه ٔ ارض ؛ زیر و بالا کرده جُستن آنچه در آن است . (منتهی الارب ). کندیده کردن زمین را برای چیزی . || احاثه ٔ چیزی ؛ جُنبانیدن آن را و پراکنده ساختن . (منتهی الارب ). و از آن است مُستحاثه و مستحاثات .

احاطة

لغت‌نامه دهخدا

احاطة. [ اِ طَ ] (ع مص ) اِحاطت . گرد چیزی درآمدن . (تاج المصادر). گرد چیزی برآمدن . (زوزنی ). گرد چیزی گرفتن . فروگرفتن . تأثف . فرازگرفتن چیزی را. (صراح ) : و ثمره ٔ این اعتراف و رضا آن است که احاطه کند زیادتی فضل خدا را. (تاریخ بیهقی ). از احاطت لش

إِحَاطَة

دیکشنری عربی به فارسی

در بر گرفتن , محاصره کردن , احاطه کردن , شامل شدن , …يافتن , علم , آگاهي , اطلاع

احاطه کردن

دیکشنری فارسی به عربی

احط , اهجم , تنورة , جرم سماوي , حاشية , حلقة , خوزق , دائرة , زنار , سياج , صندوق , طوق , ظرف , مجال , وتد ، إِحَاطَة

احاطه کرده

دیکشنری فارسی به عربی

اربط

جست‌وجوی مشابه

احاطه‌کننده

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: بُعد اطه‌کننده محیطی

احاطه کردن

دیکشنری فارسی به عربی

احط , اهجم , تنورة , جرم سماوي , حاشية , حلقة , خوزق , دائرة , زنار , سياج , صندوق , طوق , ظرف , مجال , وتد ، إِحَاطَة

احاطه کرده

دیکشنری فارسی به عربی

اربط

احاطه شدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

fence

احاطه کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

beset, circle, embrace, encase, enclose, enclosure, enfold, engulf, fence, girdle, hoop, include, pocket, rim, ring, straiten, surround, swathe, whelm