احتلاملغتنامه دهخدااحتلام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خواب دیدن . بوشاسب . حُلُم . (زوزنی ). شیطانی شدن . بازی شیطانی . (ملخص اللغات حسن خطیب ). مباضعت در خواب . انزال درخواب . جنب شدن در خواب . || مطلق انزال .
احتلامفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .)1 - خواب دیدن ، جماع کردن در خواب . 2 - انزال منی در خواب .
اعتلاملغتنامه دهخدااعتلام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دانستن : اعتلمه ؛ دانست آنرا. (منتهی الارب ). دانستن چیزی را. (ناظم الاطباء). || جاری شدن آب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): اعتلم الماء؛ جاری شد آب . (منتهی الارب ).
اهتلاملغتنامه دهخدااهتلام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بردن کسی را. (منتهی الارب ). بردن چیزی را. (آنندراج ). بردن . (ناظم الاطباء).
گوشتاسبلغتنامه دهخداگوشتاسب . (اِ) احتلام . (رشیدی ). احتلام و شیطانی شدن باشد. (برهان ). مصحف گوشاسب است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || منقارمرغان . (رشیدی ) (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
لمالغتنامه دهخدالما. [ ل َ ] (اِ) دوائی است که آن را عنب الثعلب گویند. خوردن آن قطع احتلام کند. (برهان ). سگ انگور. تاج ریزی .
وشنلغتنامه دهخداوشن . [ وَ ش َ ] (ص ) آلوده . || (اِ) آلایش . آلودگی . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || احتلام . (ناظم الاطباء).