احسن القصصلغتنامه دهخدااحسن القصص . [ اَ س َ نُل ْ ق ِ ص َ ] (اِخ ) نام سوره ای از قرآن و نام دیگر آن یوسف است .
احسنلغتنامه دهخدااحسن . [ اَ س َ ] (اِخ ) قریه ای است بین یمامه و حمی ضریة که معدن الأحسن نیز گویند و آن بنی ابی بکربن کلاب راست ودر آنجا حصنی و معدن زری است و در سمت راست راه یمامه است و کوههائی در آنجاست به نام أحاسِن . نوفلی گوید: ضریّه دو کوه دارد یکی را وَسط و دیگری را اَحسن خوانند و ب
احشنلغتنامه دهخدااحشن . [ اَ ش َ ] (ع ن تف ) قال ضراربن عمر: کان [ علی بن ابیطالب ] و اﷲ صوّاماً بالنهار و قوّاماً باللیل یُحب ّ من اللباس اخشنه و من الطعام احشنه .
احسنلغتنامه دهخدااحسن . [ اَ س َ ] (ع ن تف ) نیکوتر. بهتر. اعلی . احمد. اولی . اصلح . ج ، اَحاسِن : تبارک اﷲ احسن الخالقین . (قرآن 14/23).در شعر مپیچ و در فن اوچون اکذب اوست احسن او. نظامی .از برای وی احمد انواع منایا و ا
حسین عارفلغتنامه دهخداحسین عارف . [ ح ُ س َ رِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ رئیس الکتاب رومی متخلص به عارف . درگذشته ٔ 1001 هَ . ق . او راست : احسن القصص که داستان یوسف و زلیخا است . (هدیة العارفین ج 1 ص 420</span
عبدالصمدلغتنامه دهخداعبدالصمد. [ ع َ دُص ْ ص َ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن الخلیل البغدادی . وی یکی از چهل تن مشایخ است که شهید اول از آنان روایت کند. از تألیفات اوست : الاکسیر فی التفسیر. مختصر رموز الکنوز. عیون العین فی الاربعین . کمال الاَّمال فی بیان حال المآل . زین القصص فی تفسیر احسن القصص
يَقُصُّفرهنگ واژگان قرآنحکايت می کند - داستان نقل می کند- قصّه می گوید(کلمه قص به معناي دنباله جاي پا را گرفتن و رفتن است ، و جمله قصصت اثره به معناي رد پاي او را دنبال کردم است و اين کلمه به معناي خود رد پاهم هست ، مانند آيه فارتد علي آثارهما قصصا و آيه و قالت لاخته قصيه و قصص به معناي اخبار دنبال شده نيز آمده مانند آيه ل
يَقُصُّونَفرهنگ واژگان قرآنحکايت می کنند - داستان نقل می کنند- قصّه می گویند(کلمه قص به معناي دنباله جاي پا را گرفتن و رفتن است ، و جمله قصصت اثره به معناي رد پاي او را دنبال کردم است و اين کلمه به معناي خود رد پاهم هست ، مانند آيه فارتد علي آثارهما قصصا و آيه و قالت لاخته قصيه و قصص به معناي اخبار دنبال شده نيز آمده مانند آي
احسنلغتنامه دهخدااحسن . [ اَ س َ ] (اِخ ) قریه ای است بین یمامه و حمی ضریة که معدن الأحسن نیز گویند و آن بنی ابی بکربن کلاب راست ودر آنجا حصنی و معدن زری است و در سمت راست راه یمامه است و کوههائی در آنجاست به نام أحاسِن . نوفلی گوید: ضریّه دو کوه دارد یکی را وَسط و دیگری را اَحسن خوانند و ب
احسنلغتنامه دهخدااحسن . [ اَ س َ ] (ع ن تف ) نیکوتر. بهتر. اعلی . احمد. اولی . اصلح . ج ، اَحاسِن : تبارک اﷲ احسن الخالقین . (قرآن 14/23).در شعر مپیچ و در فن اوچون اکذب اوست احسن او. نظامی .از برای وی احمد انواع منایا و ا
دیزج آقاحسنلغتنامه دهخدادیزج آقاحسن . [ زَ ح َ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گاوگان بخش دهخوارقان شهرستان تبریز با 75 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
احسنلغتنامه دهخدااحسن . [ اَ س َ ] (اِخ ) قریه ای است بین یمامه و حمی ضریة که معدن الأحسن نیز گویند و آن بنی ابی بکربن کلاب راست ودر آنجا حصنی و معدن زری است و در سمت راست راه یمامه است و کوههائی در آنجاست به نام أحاسِن . نوفلی گوید: ضریّه دو کوه دارد یکی را وَسط و دیگری را اَحسن خوانند و ب
احسنلغتنامه دهخدااحسن . [ اَ س َ ] (ع ن تف ) نیکوتر. بهتر. اعلی . احمد. اولی . اصلح . ج ، اَحاسِن : تبارک اﷲ احسن الخالقین . (قرآن 14/23).در شعر مپیچ و در فن اوچون اکذب اوست احسن او. نظامی .از برای وی احمد انواع منایا و ا
قلعه آقاحسنلغتنامه دهخداقلعه آقاحسن . [ ق َ ع َ ح َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زاوه بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه ، واقع در 60 هزارگزی جنوب خاوری تربت حیدریه و سر راه خچماق به زاوه . موقع جغرافیایی آن دامنه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن <span class="hl" dir="
گردنه ٔ باباحسنلغتنامه دهخداگردنه ٔ باباحسن . [ گ َ دَ ن َ ی ِ ح َ س َ ] (اِخ ) گردنه ای است در راه اردکان به تل خسروی میان گردنه ٔ سفید و سنگ منگ که در 158000گزی شیراز واقع است .