اختصاصلغتنامه دهخدااختصاص . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خاص کردن به . تخصیص . خاص گردانیدن بچیزی . ویژه کردن به . انفراد. اغتزاز : و اختصه بالطرایق الرضیة. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 299). || خاص گردیدن . یگانه و خاص شدن . || وابسته و خاص شدن . || تفض
اختصاصدیکشنری عربی به فارسیکالا ي ويژه , داروي ويژه يا اختصاصي , اسپسياليته , اختصاص , کيفيت ويژه , تخصص , رشته اختصاصي , ويژه گري
اختصاص دادنلغتنامه دهخدااختصاص دادن . [ اِ ت ِ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را بکسی مخصوص کردن و شریک نکردن دیگری را در آن .
اختصاص داشتنلغتنامه دهخدااختصاص داشتن . [ اِ ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) مختص بودن . مخصوص بودن و شریک نداشتن . اقتصار کردن .
اختصاص ناعتلغتنامه دهخدااختصاص ناعت . [ اِ ت ِ ص ِ ع ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عبارت از تعلق مخصوص است که بواسطه ٔ آن یکی از متعلقین را ناعت و دیگری را منعوت گویند. نعت حال است و منعوت محل . مانند تعلقی که بین رنگ سفیدی و جسم پیدا شود که سفیدی نعت است و جسم منعوت . گویند: جسم سفید. (تعریفات جرجان
اختصاص دادنلغتنامه دهخدااختصاص دادن . [ اِ ت ِ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را بکسی مخصوص کردن و شریک نکردن دیگری را در آن .
اختصاص داشتنلغتنامه دهخدااختصاص داشتن . [ اِ ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) مختص بودن . مخصوص بودن و شریک نداشتن . اقتصار کردن .
اختصاص ناعتلغتنامه دهخدااختصاص ناعت . [ اِ ت ِ ص ِ ع ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عبارت از تعلق مخصوص است که بواسطه ٔ آن یکی از متعلقین را ناعت و دیگری را منعوت گویند. نعت حال است و منعوت محل . مانند تعلقی که بین رنگ سفیدی و جسم پیدا شود که سفیدی نعت است و جسم منعوت . گویند: جسم سفید. (تعریفات جرجان
اختصاصات شرعیهلغتنامه دهخدااختصاصات شرعیه . [ اِ ت ِ ت ِ ش َ عی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نزد علماء اصول عبارت است از اغراض مترتبه ٔ بر پیمانها و فسخها، مانند ملک رقبه در بیع، و ملک منفعة در اجاره ، و جدائی در طلاق ، چنانکه مؤلف تلویح در باب حکم بیان کرده اس