آخرچیلغتنامه دهخداآخرچی . [ خ ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) آخورچی . جلودار اسبان :درزمان ْ آخرچیان چست و خوش گوشه ٔ افسار او گیرند و کش .مولوی .
اخرالغتنامه دهخدااخرا. [ اُ ] (یونانی ، اِ) (گِل ...) نام خاکی برنگ زرد و سرخ وجز آن که در بعض سواحل و جزائر جنوبی ایران هست و از آن رنگ گیرند. و گِل ِ مختوم قسمی از آن است . ارتکان . ارتکین . گلک (اصطلاح جزیره ٔ قشم و هرمز). فاده .
نیکیفرهنگ نامها(تلفظ: niki) خوب بودن ، خوبی ، نیکوکاری ، احسان ؛(در قدیم) آسایش ، رفاه ، ثواب اُخروی .