اخلاءلغتنامه دهخدااخلاء. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ خَلی . گیاههای تر. || ج ِ خِلو. مردان فارغ و بری . || ج ِ خالی . مردان بی زن و زنان بی شوهر.
اخلاءلغتنامه دهخدااخلاء. [ اِ ] (ع مص ) اِخلاء مکان ؛ خالی شدن جای . || خالی کردن جائی را. || خالی یافتن جائی را. || در جای خالی و بی مزاحم افتادن . || خلوت کردن با. در خلوت بردن کسی را: اخلاه معه . || تهی شکم شدن از طعام . || علفناک شدن زمین . با گیاه بسیار شدن زمین . (تاج المصادر بیهقی ): اخ
اخلاءلغتنامه دهخدااخلاء.[ اَ خ ِل ْ لا ] (ع ص ، اِ) ج ِ خلیل . دوستان : الاخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدوّ الاّ المتقین . (قرآن 67/43). اَخِلّاءُ هذاالزمان جواسیس العیوب . (علی ع ).ملکا اسب تو و زرّ تو و خلعت توبنده را نزد اخلّا بفزو
اخلاءفرهنگ فارسی معین( اِ) [ ع - فا. ] 1 - (مص م .) خالی یافتن . 2 - خالی کردن ، در خلوت بردن کسی را. 3 - (مص ل .) خالی شدن ، در جای خلوت و بی مزاحم افتادن ، خلوت کردن با.
اخیلیافرهنگ فارسی عمیدگیاهی از تیرۀ آلاله، با برگهای پهن و بریده، و گلهای آبی، ارغوانی، و سفید که بلندیش به ده سانتیمتر میرسد.