تعقیب قانونی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات انونی کردن، ادعانامه تنظیم کردن، کیفرخواست تنظیم کردن، دادخواهی کردن، توطئه کردن، دروغگفتن
اتهامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ] اتهام، ادعا، تهمت پیگرد قانونی، دادخواهی ادعانامه، کیفرخواست، عرضحال
دادستانفرهنگ فارسی عمید۱. (حقوق) نمایندۀ دولت در دادگاه که ادعانامه دربارۀ تبهکاران صادر میکند؛ مدعیالعموم.۲. [قدیمی] کسی که داد کسی را از دیگری بگیرد؛ ستانندۀ داد؛ داور؛ دادرس.