اذالغتنامه دهخدااذا. [ اِ ] (ع حرف ربط) چون . وقتی . (غیاث اللغات ). || پس . (غیاث اللغات ). و تکون للمفاجاةو لغیرها. (منتهی الارب ). ناگاه . (غیاث اللغات ). || و قد تکون زائدة نحو: حتی اذا اتوا علی وادی النمل (قرآن 18/27)؛ ای حتی اتوا. (منتهی الارب ).
اذادیکشنری عربی به فارسیاگر , چنانچه , ايا , خواه , چه , هرگاه , هر وقت , اي کاش , کاش , شرط , حالت , فرض , تصور , بفرض
فضای پرواز توصیهایadvisory airspace, ADAواژههای مصوب فرهنگستانفضای پروازی شامل مسیرهای توصیهای که در آن مراقبت پرواز و خدمات مشورتی، تا حد ضروری و نه بهطور کامل، فراهم باشد
مسافت شتابـ ایست موجودaccelerate-stop distance available, ASDAواژههای مصوب فرهنگستانمسافت قابلدسترس برای شتابگیری و، در صورت انصراف از برخاست، توقف هواپیما
اهدا عضوواژهنامه آزاداهدای بافت های بیولوژیک و یا یک عضو از بدن انسان، زنده یا شخص مرده به یک دریافت کننده زنده نیازمند پیوند
اذاةلغتنامه دهخدااذاة. [ اَ ] (ع مص ، اِمص ) اَذات . اذیت . رنجش . آزار. رنج . آنچه از او آزار یابند.
اذابةلغتنامه دهخدااذابة. [ اِ ب َ ] (ع مص ) گداختن (متعدی ). گدازانیدن . (زوزنی ) (منتهی الارب ). آب کردن . || غارت کردن . (منتهی الارب ). || اذابه ٔ امر خویش ؛ نیکو کردن کار خود را. (منتهی الارب ).
اذاتلغتنامه دهخدااذات . [ اَ ] (ع مص ، اِمص ) اَذاة. اَذی ̍. اَذیّت . رنجش . رنجه . رنجه شدن . (مؤید الفضلاء). || رنجه کردن . (مؤید الفضلاء).
اذاخرلغتنامه دهخدااذاخر. [ اَ خ ِ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک مکه . (منتهی الارب ). ابن اسحاق گوید چون پیامبر (ص ) در عام الفتح بمکه رسید از اذاخر داخل شد و به اعلای مکه فرودآمد و آنجا قبه ٔ خویش بر پا کرد. (معجم البلدان ). و رجوع به أمتاع الاسماع مقریزی جزء اول ص 377<
اذاخرلغتنامه دهخدااذاخر. [ اَ خ ِ ] (ع اِ) ج ِ اِذخر. || جمعالجمعگونه ای ، یقال : ذُخْر و اَذْخُر واَذاخِر، نحو اَرْهُط و اَراهِط. (معجم البلدان ).
اذاةلغتنامه دهخدااذاة. [ اَ ] (ع مص ، اِمص ) اَذات . اذیت . رنجش . آزار. رنج . آنچه از او آزار یابند.
اذابةلغتنامه دهخدااذابة. [ اِ ب َ ] (ع مص ) گداختن (متعدی ). گدازانیدن . (زوزنی ) (منتهی الارب ). آب کردن . || غارت کردن . (منتهی الارب ). || اذابه ٔ امر خویش ؛ نیکو کردن کار خود را. (منتهی الارب ).
اذاتلغتنامه دهخدااذات . [ اَ ] (ع مص ، اِمص ) اَذاة. اَذی ̍. اَذیّت . رنجش . رنجه . رنجه شدن . (مؤید الفضلاء). || رنجه کردن . (مؤید الفضلاء).
اذاخرلغتنامه دهخدااذاخر. [ اَ خ ِ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک مکه . (منتهی الارب ). ابن اسحاق گوید چون پیامبر (ص ) در عام الفتح بمکه رسید از اذاخر داخل شد و به اعلای مکه فرودآمد و آنجا قبه ٔ خویش بر پا کرد. (معجم البلدان ). و رجوع به أمتاع الاسماع مقریزی جزء اول ص 377<
اذاخرلغتنامه دهخدااذاخر. [ اَ خ ِ ] (ع اِ) ج ِ اِذخر. || جمعالجمعگونه ای ، یقال : ذُخْر و اَذْخُر واَذاخِر، نحو اَرْهُط و اَراهِط. (معجم البلدان ).
ماذالغتنامه دهخداماذا. (ع ادات استفهام ) این کلمه در عربی بر شش وجه می آید: اول آنکه ما استفهام است و ذا اشاره مانند ماذا التوانی . دوم آنکه ما استفهام است و ذا موصول مانند ماذا تفعل . سوم آنکه ماذا بطور مرکب استفهام را رساند مانند لماذا جئت . چهارم آنکه ماذا اسم جنس است بمعنی شی ٔ یا موصول ا
بماذالغتنامه دهخدابماذا. [ ب ِ ] (ع حرف جر + اسم ) (از: «ب » حرف جر + ماذا استفهام ) چرا؟ که در آن ؟ بکدام ؟ (ناظم الاطباء). به چه .