اذخارلغتنامه دهخدااذخار. [ اِذْ ذِ ] (ع مص ) ادّخار. ذخر. (زوزنی ). یخنی ساختن . (منتهی الارب ). یخنی نهادن . پس انداز کردن . (زوزنی ). ذخیره نهادن . ذخیره کردن . (غیاث اللغات ). || برگزیدن چیزی را. (منتهی الارب ).
ادخارلغتنامه دهخداادخار. [ اِدْ دِ ] (ع مص ) اِذّخار.ذخیره کردن . ذخیره نهادن . اندوختن . جمع کردن . یخنی نهادن . انبار کردن . پس انداز کردن . نهان کردن چیزی : حلاوت عاجل او را از کسب خیرات و ادخار حسنات بازدارد. (کلیله و دمنه ). || برگزیدن .
مذخرلغتنامه دهخدامذخر. [ م ُذْ ذَ خ ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی است از اذخار. (یادداشت مؤلف ). رجوع به اذخار و نیز رجوع به مُدَّخِر شود. || اسبی که باقی دارد تک خود را بعد انقطاع تک اسبان دیگر. (منتهی الارب ). الفرس المبقی للحصر - ضرب من العدو - مدخر. (منتهی الارب ). اسبی که دیرتر از اسبان دیگر از
پس انداز کردنلغتنامه دهخداپس انداز کردن . [ پ َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) یخنی نهادن . ذخیره کردن . اندوختن . پس دست نگاه داشتن . پستائی کردن . پس افکندن . اذّخار.
ذخیره کردنلغتنامه دهخداذخیره کردن . [ ذَ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نهادن . پس انداز کردن . ادّخار. اذّخار. انبار کردن . اندوختن . الفنجیدن . بیلفنجیدن . الفغدن . بیلفغدن . پس دست داشتن .الفختن . بیلفختن . اقتناء. ابتآر. بأر. اعتقاد. پستائی کردن . یخنی . اقماز.<b