ارآبلغتنامه دهخداارآب . [ اَرْ ] (ع اِ) ج ِ اِرب ، بمعنی زیرکی و مکر و زشتی و شر و بدی و عقل و دین و شرم زن و حاجت و عضو: السجود علی سبعة ارآب ؛ یعنی سجده بر هفت عضو است : پیشانی و دو دست و دو قدم و دو زانو، یعنی مساجد سبعه .
حرائبلغتنامه دهخداحرائب . [ ح َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ حَریبة. حَریبةالرجل ؛ مال مسلوبه ٔ مرد یا مال که بدان زندگانی نماید. (منتهی الارب ) : مردان از کار بازماندندو اموال و خزاین و حرائب و مراکب و رکائب و سلاحها سپری شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272</
حرابلغتنامه دهخداحراب . [ ح ِ ] (ع اِ) ج ِ حربة. (منتهی الارب ) : راهی بریده ام که درختان او ز خارهمچون مبارزانی بودند باحراب . مسعودسعد.ارباب آن حراب و ضراب راه گریز و پرهیز گرفتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی نسخه ٔ خطی ص <span class="h
آرابلغتنامه دهخداآراب . (ع اِ) ج ِ اِرْب . اعضاء.- آراب سبعه ؛ مساجد سبعه است که گاه سجود بر زمین آید.|| آبله ها که بر اعضاء ظاهر شود. || پاره های گوشت .
آموزش رایانهبنیادcomputer-based trainingواژههای مصوب فرهنگستاناصطلاحی کلی برای بیان بهرهگیری از رایانه در آموزش برنامهنویسی و نیز مدیریت فرایندهای آموزش و یادگیری اختـ . آراب CBT
کنارآبلغتنامه دهخداکنارآب . [ ک َ / ک ِ ] (اِ مرکب ) مبال . آبخانه . مبرز. مستراح . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- کنارآب رفتن ؛ مستراح رفتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
انبارآبلغتنامه دهخداانبارآب . [ اَم ْ ] (اِخ ) دهی از بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج با 230 تن سکنه . آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات ، حبوب ، لبنیات ، توتون و عسل است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
بهارآبلغتنامه دهخدابهارآب . [ ب َ] (اِ مرکب ) آبها که در بهار در مسیل ها و آبراهه ها از باران و سیل پدید آید و در دیگر فصول کم یا خشک شود. آب که تنها از بارانهای بهاری روان شود. آبی که دایم نباشد و تنهاگاه آب شدن برفها پیدا آید در رودی یا خشک رودی . (یادداشت بخط مؤلف ). || آبی که در بهار به زر