لغتنامه دهخدا
ارب . [ اَ رَ ] (ع مص ) ماهر و زبردست شدن در کاری . || حریص و شیفته شدن به چیزی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || چیره و توانا شدن و غلبه کردن . (از اقرب الموارد). || محتاج گشتن به چیزی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سخت شدن زمانه . || فاسد شدن معده . (از م