اربعون الفاًلغتنامه دهخدااربعون الفاً. [ اَ ب َ ن َ اَ فَن ْ ] (ع عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) چهل هزار.
اربعینلغتنامه دهخدااربعین . [ اَ ب َ] (ع عدد، ص ، اِ) (در حالت نصبی و جرّی ) چهل . اربعون . || چلّه . چله ، مدت چهل روز که صوفیان بگوشه نشسته ریاضت و عبادت کنند. (غیاث ) : که ای صوفی شراب آنگه شود صاف که در شیشه بماند اربعینی . حافظ.
اربعینلغتنامه دهخدااربعین . [ اَ ب َ ] (اِخ ) کوهی است در جنوب ادلب از اعمال حلب ، دارای هوای نیک و آبهای عذب و متنزهات خرم وچهل دیر در آنست و موقع آن در وادی اللجاة است و وجه تسمیه ٔ آن به اربعین از این جهت است که چهل راهب راکه آنجا بودند بکشتند و گویند بمناسبت آنکه چهل ناسک را در ناحیه ٔ جبل
اربعینفرهنگ فارسی عمید۱. روز چهلم شهادت حسینبن علی.۲. روز چهلم درگذشت کسی.۳. (تصوف) = چله۲۴. [قدیمی] چهل روز.۵. [قدیمی] چهل.