ارتقاupgrading 1واژههای مصوب فرهنگستانفرایند جانشین کردن سختافزارها یا نرمافزارهای جدید به جای اجزای سامانۀ قدیمی، برای روزآمد کردن آن سامانه
ارتقاءلغتنامه دهخداارتقاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بالا رفتن . (غیاث ). بر بالا رفتن . ببالا برشدن . بررفتن . بلند برآمدن .رقی . (زوزنی ). برشدن . سمو. رفعت . صعود : از زمینم برکشید او تا سماهمره او گشته بودم ز ارتقا. مولوی .چون شعیب آگاه
ارتقاءلغتنامه دهخداارتقاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بالا رفتن . (غیاث ). بر بالا رفتن . ببالا برشدن . بررفتن . بلند برآمدن .رقی . (زوزنی ). برشدن . سمو. رفعت . صعود : از زمینم برکشید او تا سماهمره او گشته بودم ز ارتقا. مولوی .چون شعیب آگاه
ارتقابلغتنامه دهخداارتقاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چشم داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (صراح ) (منتهی الارب ). چشم داشتن چیزی یا کسی را. انتظار. ترقب . (صراح ). || بالا برآمدن . || دیدبانی کردن . (منتهی الارب ).
ارتقاءلغتنامه دهخداارتقاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بالا رفتن . (غیاث ). بر بالا رفتن . ببالا برشدن . بررفتن . بلند برآمدن .رقی . (زوزنی ). برشدن . سمو. رفعت . صعود : از زمینم برکشید او تا سماهمره او گشته بودم ز ارتقا. مولوی .چون شعیب آگاه
ارتقابلغتنامه دهخداارتقاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چشم داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (صراح ) (منتهی الارب ). چشم داشتن چیزی یا کسی را. انتظار. ترقب . (صراح ). || بالا برآمدن . || دیدبانی کردن . (منتهی الارب ).