ارزندهلغتنامه دهخداارزنده . [ اَ زَ دَ / دِ ] (نف ) که ارزد. دارای ارزش : اندر بن شوراب زبهر چه نهاده ست چندین گهر و لولو ارزنده ٔ زیبا. ناصرخسرو.منده ٔ من نگار صوفی طبعآن بصد جان صافی ارزنده .<b
ارزندهفرهنگ مترادف و متضاد۱. ارزشمند، بهادار، پربها، گرانبها، نفیس ۲. شایسته، لایق، معتبر ≠ رخیص، کمبها
حرجندیلغتنامه دهخداحرجندی . [ ح ُ ج ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان در 85هزارگزی شمال باختری کرمان و سی هزارگزی راه مالرو شاهزاده محمد.40 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl