ارشانفرهنگ نامها(تلفظ: aršān) دلیر ، دلاور ، درست؛ (در اعلام) نام پسر اردشیر دوم و نام پسر ارته باز که یونانیان وی را 'آرسنیس' نوشته اند.
ارشانواژهنامه آزادبه فتحه الف ارش: باهوش , زیرک , دانا + ان=باهوش ترین , داناترین , عاقل ترین نام پسر اردشیر پادشاه هخامنشى و شاهزاده دلیل و شجاع ایرانى
حرسانلغتنامه دهخداحرسان . [ ح ُ ] (اِخ ) تثنیه ٔ حُرس و آن دو کوه است به بلاد بنی عامربن صعصعة. (منتهی الارب ).
حرصیانلغتنامه دهخداحرصیان . [ ح ِ ] (ع اِ) باطن پوست شکم . || باطن پوست پیل . || پوستی سرخ که آنرا بعد برکندن موی خراشند. (منتهی الارب ). ج ، حرصیانات .
هریسانلغتنامه دهخداهریسان . [ ] (اِخ ) از طسوج خوزان . (تاریخ قم ص 115). در مآخذ جغرافیایی متأخر نام این ده نیست .
ارشاناکلغتنامه دهخداارشاناک . [ اَ ] (اِخ ) پنجمین پادشاه اشکانی ایران بقول موسی خورنی مورخ ارمنی و سبه اوس ، وی با مهرداد دوم تا فرهاد سوم تطبیق میکند. (ایران باستان ص 2612).
ارشاناکلغتنامه دهخداارشاناک . [ اَ ] (اِخ ) پنجمین پادشاه اشکانی ایران بقول موسی خورنی مورخ ارمنی و سبه اوس ، وی با مهرداد دوم تا فرهاد سوم تطبیق میکند. (ایران باستان ص 2612).