ارغونلغتنامه دهخداارغون . [ اَ ] (اِخ ) ابن اباقاخان . اباقاخان میل داشت که پس از او پسر وی ارغون بمقام ایلخانی برسد ولی چون این امر با یاسای چنگیزی که سلطنت را حق ارشد شاهزادگان میدانست مخالفت داشت ، پس از فوت اباقا، امرا و شاهزادگان مغول برادر او تگودار را بسلطنت برداشتند و در قوریلتای آلاتا
ارغونلغتنامه دهخداارغون . [ اَ ] (اِخ ) نوکر مولانا قطب الدین که از جانب امیر تیمور، آنگاه که متوجه روم بود، جهت استخلاص اموال شیراز و افراغ محاسبات آن ولایت تعیین شد و مولوی بدان جانب شتافته ببهانه ٔ نثار و پیشکش مبلغ سیصدهزار دینار کپکی از رعایا و محترفات بستاند و مولانا صاعد که در آن اوان ا
ارغونلغتنامه دهخداارغون . [ اَ ] (اِخ ) (امیر... آقا) وی از دبیران اوگتای بود، و قاآن او را در موقعی که بین گرگوز و پسر جنتمور اختلاف بروز کرده بود، در جزء فرستادگان خود به خراسان روانه داشت و پس از اصلاح کار گرگوز، امیرارغون بفرمان اوگتای بنیابت او برقرار شد و چون گرگوز دستگیر و مقتول گردید،
ارغوینلغتنامه دهخداارغوین . [ اَ غ َ ] (اِخ ) جزیره ای در اقیانوس اطلس ، بجنوب شرقی رأس الاخضر، موقع آن بین 18 درجه و 67 دقیقه طول غربی و 20 درجه و 37 دقیقه ع
آلب ارغونلغتنامه دهخداآلب ارغون . [ ل ِاَ ] (اِخ ) چهارمین فرمانروا از سلسله ٔ اتابکان لرستان . هلاکو پس از فتح بغداد برادر او تکله را بکشت و او را حکومت لرستان داد، و او پانزده سال با حسن سیاست و تدبیر فرمان راند و در سال 673 هَ .ق . بمرد.
اصیل ارغونلغتنامه دهخدااصیل ارغون . [ اَ اَ ] (اِخ ) (امیر سید...) از امیران درگاه میرزا سلطان ابوسعید تیموری بود که بسال 863 هَ .ق . هرات را تصرف کرد. خواندمیر آرد: روز جمعه هشتم ماه صفر(863) امیر سید اصیل ارغون و پهلوانان حسین دی
ارغونشاهلغتنامه دهخداارغونشاه . [ اَ ] (اِخ ) ابن امیرنوروز غازی از امرای اواخر دوره ٔ مغول و سپس نایب طغاتیمورخان . رجوع به حبط ج 2 ص 78 و فهرست تاریخ مغول و فهرست ذیل جامع التواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو شود.
ارغونشاهلغتنامه دهخداارغونشاه . [ اَ ] (اِخ ) اختاجی (امیر...) از امرای امیرتیمور گورکان . رجوع به حبط ج 2 ص 151، 172، 174، 175
ارغونشاهلغتنامه دهخداارغونشاه . [ اَ ] (اِخ ) از امرای ملک اشرف . و ملک اشرف او را بطلب شیخ صدرالدّین موسی بجانب اردبیل فرستاد ولی شیخ پیش از رسیدن ارغونشاه روضه ٔ مقدسه (قبر شیخ صفی ) را وداع و بسوی گیلان نهضت کرد. (حبط ج 2 ص 327</span
ارغونشاهلغتنامه دهخداارغونشاه . [ اَ ] (اِخ ) جانی قربانی حاکم نیشابور. وی را باامیروجه الدّین مسعود سربداری مقاتله روی داد و امیرمسعود ظفر یافت و آن ولایت را ضبط کرد و ارغونشاه نیشابور را بازگذاشته نزد طغاتیمورخان به جرجان رفت و پسرش محمدبیک بعضی از ولایات خراسان را محکم ساخته بخوف و بیم روزگار
نصرالدینلغتنامه دهخدانصرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ )احمدبن الب ارغون . رجوع به احمدبن الب ارغون شود.
علی ایناقلغتنامه دهخداعلی ایناق . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) وی از رجال دربار مغولان در عهد تکوداربن هلاکوخان ، ملقّب به سلطان احمد بود. و وقتی سلطان احمد از تغییر عقیده و فساد نیت ارغون خان نسبت به خود آگاه شد، این علی ایناق را که نزد مورخان به «الیناق » مشهور است ، نزد ارغون فرستاد ولی شاهزاده ارغون وی
ارغونشاهلغتنامه دهخداارغونشاه . [ اَ ] (اِخ ) ابن امیرنوروز غازی از امرای اواخر دوره ٔ مغول و سپس نایب طغاتیمورخان . رجوع به حبط ج 2 ص 78 و فهرست تاریخ مغول و فهرست ذیل جامع التواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو شود.
ارغونشاهلغتنامه دهخداارغونشاه . [ اَ ] (اِخ ) اختاجی (امیر...) از امرای امیرتیمور گورکان . رجوع به حبط ج 2 ص 151، 172، 174، 175
ارغونشاهلغتنامه دهخداارغونشاه . [ اَ ] (اِخ ) از امرای ملک اشرف . و ملک اشرف او را بطلب شیخ صدرالدّین موسی بجانب اردبیل فرستاد ولی شیخ پیش از رسیدن ارغونشاه روضه ٔ مقدسه (قبر شیخ صفی ) را وداع و بسوی گیلان نهضت کرد. (حبط ج 2 ص 327</span
ارغونشاهلغتنامه دهخداارغونشاه . [ اَ ] (اِخ ) جانی قربانی حاکم نیشابور. وی را باامیروجه الدّین مسعود سربداری مقاتله روی داد و امیرمسعود ظفر یافت و آن ولایت را ضبط کرد و ارغونشاه نیشابور را بازگذاشته نزد طغاتیمورخان به جرجان رفت و پسرش محمدبیک بعضی از ولایات خراسان را محکم ساخته بخوف و بیم روزگار
چهارباغ امیرمزید ارغونلغتنامه دهخداچهارباغ امیرمزید ارغون . [ چ َ غ ِاَ م َ اَ ] (اِخ ) رجوع شود به چارباغ مزید ارغون .
چارباغ امیر مزید ارغونلغتنامه دهخداچارباغ امیر مزید ارغون . [ غ ِ اَ م َ اَ ](اِخ ) در ظاهر بلخ است . (مرآت البلدان ج 4 ص 35).
آلب ارغونلغتنامه دهخداآلب ارغون . [ ل ِاَ ] (اِخ ) چهارمین فرمانروا از سلسله ٔ اتابکان لرستان . هلاکو پس از فتح بغداد برادر او تکله را بکشت و او را حکومت لرستان داد، و او پانزده سال با حسن سیاست و تدبیر فرمان راند و در سال 673 هَ .ق . بمرد.
اصیل ارغونلغتنامه دهخدااصیل ارغون . [ اَ اَ ] (اِخ ) (امیر سید...) از امیران درگاه میرزا سلطان ابوسعید تیموری بود که بسال 863 هَ .ق . هرات را تصرف کرد. خواندمیر آرد: روز جمعه هشتم ماه صفر(863) امیر سید اصیل ارغون و پهلوانان حسین دی
ارسلان ارغونلغتنامه دهخداارسلان ارغون . [ اَ س َ اَ ] (اِخ ) (ملک ...) ابن الب ارسلان عم ّ برکیارق سلجوقی . (راحةالصدور چ لیدن ص 143) (تاریخ سلاجقه ٔ عماد کاتب چ قاهره ص 45). وی درزمان پدر بحکومت خوارزم منصوب بود. (حبط ج <span class=