ازارلغتنامه دهخداازار. [ اِ ] (اِ) فوطه . لنگ . (غیاث اللغات ). لنگی . (برهان ). قطیفه . تنکه : دو تن را بفرمود زورآزمای بکشتی که دارند با دیو پای برفتند شایسته مردان کارببستندشان بر میانها ازار. فردوسی .بشنگل چنین گفت کای