ازیلغتنامه دهخداازی . [ اَزْی ْ] (ع مص ) اُزی ّ. فراهم آمدن بسوی آن . (منتهی الارب ).مقبوض شدن . || پیش آمدن کسی را بوجهی که خود سلامت ماند و او را بفریبد. (از منتهی الارب ). || فراهم کردن . || در مشقت انداختن کسی را. || کم کردن مال . (منتهی الارب ).
ازیلغتنامه دهخداازی . [ اُ زی ی ] (ع مص )کم گردیدن سایه . || فراهم آمدی بسوی ... مقبوض شدن . || فراهم کردن . (منتهی الارب ).
ازیلغتنامه دهخداازی . [ اَ یِن ْ ] (ع اِ) اَزْو. ج ِ زای یعنی زاء اخت راء. (منتهی الارب ) (قطر المحیط).
حجیلغتنامه دهخداحجی . [ ح َ جی ی ] (ع ص ) سزاوار. حَجِن . (منتهی الارب ). درخور. لایق . ازدر. حری . جدیر.قمین . خلیق . قابل . || عاقل . دانا. (ناظم الاطباء). || حریص . راغب . (ناظم الاطباء).
حجیلغتنامه دهخداحجی . [ ح َج ْ جی ] (اِخ ) حگی . حجی نبی ، نام کتابی از تورات . رجوع به ماده ٔ قبل شود.
ازیاجلغتنامه دهخداازیاج . [ اَزْ ] (ع اِ) ج ِ زیج : و کانت له [ لابن الدّهان ]الید الطولی فی النجوم و حل الازیاج . (ابن خلکان ).
جردیکشنری عربی به فارسیازي , کاهنده , مفعول به , مفعول عنه , مفعول منه , صيغه الت , رافع , مربوط به مفعول به يا مفعول عنه
ازدهاکلغتنامه دهخداازدهاک . [ اَ زِ دَ ] (اِخ ) ازی دهاک . اژی دهاک . ضحاک . اژدها. اژدرها. رجوع به آک و بیوراسپ شود.
آژی ده آکلغتنامه دهخداآژی ده آک . [ دَه ْ] (اِخ ) (از: آژی ، مار + ده ، عشره + آک ، ظ. به معنی اسب ) آزی ده آک . ضحاک . و رجوع به آک و بیوراسب شود.
ازیاجلغتنامه دهخداازیاج . [ اَزْ ] (ع اِ) ج ِ زیج : و کانت له [ لابن الدّهان ]الید الطولی فی النجوم و حل الازیاج . (ابن خلکان ).
راست اندازیلغتنامه دهخداراست اندازی . [ اَ ] (حامص مرکب ) عمل راست انداز. مستقیم انداختن . راست افکندن . انداختن بی انحراف و کژی . || تیر انداختن بدقت . بهدف رساندن تیر : شکار کردن و صفت راست اندازی و دلاوری او [ بهرام گور ] معروف است . (مجمل التواریخ والقصص ).راست اندازی
داوری شیرازیلغتنامه دهخداداوری شیرازی . [ وَ ی ِ ] (اِخ ) نامش محمد است و سومین فرزند وصال شیرازی است مولدش به سال 1238 و وفاتش 1284 هَ . ق . است . دیوانی دارد که به سال 1330 هَ . ش . در شیراز بچاپ ر
ذرمازیلغتنامه دهخداذرمازی . [ ذَ زی ی ] (اِخ ) محمدبن فضل . محدث است و ابوحفص شاهین از او روایت کند.
راست بازیلغتنامه دهخداراست بازی . (حامص مرکب ) عمل راست باز. پاکبازی . مقابل دغل بازی . مقابل تزویر و دغل . صداقت و دیانت و راستی و نمک حلالی . (ناظم الاطباء) : نداریم بر پرده ٔ کج بسیچ بجز راست بازی ندانیم هیچ . نظامی .چند سالم یتاقدار