استانیکلغتنامه دهخدااستانیک . [اُ ] (پهلوی ، اِ) بزمان ساسانیان ساخلو استان (ایالت ). (ایران در زمان ساسانیان ترجمه ٔ یاسمی ص 455).
استانک رودلغتنامه دهخدااستانک رود. [ اَ ن َ ] (اِخ ) یکی از نواحی رانوس رستاق کجور. (سفرنامه ٔمازندران و استراباد رابینو ص 109 بخش انگلیسی ).
استحناکلغتنامه دهخدااستحناک . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بسیارخوار گشتن بعد کم خواری . (منتهی الارب ). || استحناک عِضاه ؛ برکنده شدن آن از بیخ . (از منتهی الارب ).