استیثاقلغتنامه دهخدااستیثاق . [ اِ ] (ع مص ) وثیقه گرفتن از کسی . (منتهی الارب ). از کسی استواری کردن . (تاج المصادر بیهقی ). استواری کردن خواستن از کسی . (مؤید الفضلاء). استواری خواستن . (غیاث ). استوار کردن . (مؤید الفضلاء).
کالبدشناسی هنریلغتنامه دهخداکالبدشناسی هنری . [ ب َ / ب ُ ش ِ ی ِ هَُ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شناختن کالبد انسان و یا حیوان و یا احجام و اشکال از نظر هنر و استتیک .
زیبایی شناسیفرهنگ فارسی عمید۱. شناختن زیبایی؛ شناسایی انواع زیباییها و هنرهای زیبا.۲. علمی که دربارۀ زیبایی و احساساتی که از مشاهدۀ زیبایی در انسان پیدا میشود بحث میکند؛ علمالجمال؛ استتیک.