استجلابلغتنامه دهخدااستجلاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کشیده شدن چیزی از جائی خواستن . (منتهی الارب ). اجتلاب . (زوزنی ). || بسوی خود کشیدن . || حاصل کردن . (غیاث ).
مستجلبلغتنامه دهخدامستجلب . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استجلاب . کشنده ٔ چیزی . (منتهی الارب ). رجوع به استجلاب شود.
اجتلابلغتنامه دهخدااجتلاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) جَلْب . استجلاب . (زوزنی ). کشیدن . || کشیدن از جائی بجای دیگر. || گوسفند و شترو برده از جائی بجائی بردن برای فروختن . (زوزنی ).
حسدایلغتنامه دهخداحسدای . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اسحاق . یکی از مشاهیر علمای یهود اندلس در دوره ٔ ملوک امویست . وی طبیب الناصرلدین اﷲ حکم بن عبدالرحمان خلیفه ٔ اموی بود. و بواسطه ٔ قدر و اعتباری که نزد حَکَم خلیفه داشت عده ٔ بسیاری کتب عبری از بغداد جلب کرد و با آن کتب دین و آئین فراموش شده ٔ یهود
متشبهلغتنامه دهخدامتشبه . [ م ُ ت َ ش َب ْ ب ِه ْ ] (ع ص ) ماننده بچیزی . (آنندراج ). مانند و هم سان و مشابه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشابه شود.- متشبه مبطل ؛ کسانی اند که خود را در زمره ٔ صوفیان اظهار می کنند و از حیلت عقاید