استحکاملغتنامه دهخدااستحکام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) استوار شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). استواری . استوار گردیدن . (منتهی الارب ). حصانت . محکمی .اِحکام : الحمد ﷲ الذی انتخب امیرالمؤمنین من اهل تلک الملة التی علت غراسها و رست اساسها و استحکمت ارومتها. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص <span class="hl"
استحکامدیکشنری فارسی به انگلیسیconsistency, integrity, solidity, soundness, stability, steel, strength, sturdiness, support, tenacity
استحکامفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .)محکم شدن ، استوار شدن . 2 - (اِمص .) استواری . ج . استحکامات .
استحکام رمزنگاشتیcryptographic strengthواژههای مصوب فرهنگستانمعیاری مبتنی بر شمار که برای شکست یک سازوکار رمزنگاشتی لازم است
استحکام کششیtensile strengthواژههای مصوب فرهنگستانبیشترین تنش کششی تحملپذیر برای هر ماده بیآنکه گسیخته شود
استحکاماتلغتنامه دهخدااستحکامات . [ اِ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ استحکام . ابنیه ای از قبیل قلعه ها و برج ها که برای دفاع از شهر یا قصبه بنا کنند: استحکامات داخلیه . استحکامات خارجیه .
استحکاماتلغتنامه دهخدااستحکامات . [ اِ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ استحکام . ابنیه ای از قبیل قلعه ها و برج ها که برای دفاع از شهر یا قصبه بنا کنند: استحکامات داخلیه . استحکامات خارجیه .
استحکام رمزنگاشتیcryptographic strengthواژههای مصوب فرهنگستانمعیاری مبتنی بر شمار که برای شکست یک سازوکار رمزنگاشتی لازم است
فولاد پراستحکامhigh-strength steel, high-tensile steelواژههای مصوب فرهنگستانگروهی از فولادهای کمآلیاژ سازهای با استحکام تسلیم (yield strength) زیاد
فولاد سازهای پراستحکامhigh-strength structural steelواژههای مصوب فرهنگستانفولادی که بهراحتی به فولادهای دیگر جوش میخورد و به علت پایین بودن کربن آن، شکلپذیری سرد مطلوبی دارد