استجدادلغتنامه دهخدااستجداد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نو گردانیدن . (منتهی الارب ). نو گرفتن . (زوزنی ). بنو گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ): چون فاتحه ٔ آن محنت پیدا شد و جمعی از معارف ماوراءالنهر بلذت استطراف و استجداد نائل شدند و از تطاول و تمادی ایّام آل سامان ملالت نمودند... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ <
هیه هیهلغتنامه دهخداهیه هیه . [ هی هَِ هی هَِ ] (ع صوت )کلمه ٔ استزادت است و گاهی بدان چیزی را رانند و طردکنند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).