استطرابلغتنامه دهخدااستطراب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) طرب خواستن . || بحرکت آوردن شتر را از سرود. (منتهی الارب ). || شاد شدن . نیک طرب کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
مستطربلغتنامه دهخدامستطرب . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استطراب . طرب خواه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || آنکه به آواز و سرود «حداء» شتران را بطرب و حرکت آرد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استطراب شود.
طرب خواستنلغتنامه دهخداطرب خواستن . [ طَ رَ خوا / خا ت َ] (مص مرکب ) استطراب . (منتهی الارب ). شادی طلبیدن .
شاد شدنلغتنامه دهخداشاد شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خوشحال شدن . بهجت . بهج . فرح . (ترجمان القرآن ). اعجاب . (منتهی الارب ). ابتهاج . استبهاج . بهج . استبشار. ارتیاح . اجتذال . جَذل . انفراج . استطراب . بَش ّ. بشاشت . تبشش : پری چهره را بچه بد در نهان از آن شاد ش