استمرارلغتنامه دهخدااستمرار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گذشتن و رفتن پیوسته . || بر یک روش رفتن . (منتهی الارب ). || روان شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ). || همیشگی کردن . (منتهی الارب ). || همیشه بودن . (مجمل اللغة) (غیاث ). اتصال . توالی . پیوستگی : از روی سلامت نیت و استقام
استمراردیکشنری عربی به فارسیسکني , ايستادگي , دوام , ثبات قدم , رفتار برطبق توافق , غذا , علوفه , نگهداري , توافق
استمرارفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پیوسته رفتن . 2 - همیشه روان بودن . 3 - (اِمص .) اتصال ، پیوستگی .
استمراریلغتنامه دهخدااستمراری . [ اِ ت ِ ] (ص نسبی ) منسوب به استمرار. || (اِ) مستمری . وظیفه . مقرری .
استمراریفرهنگ فارسی عمید۱. ویژگی آنچه استمرار و پیوستگی دارد.۲. (ادبی) در دستور زبان، ویژگی فعلی که بر دوام و استمرار کاری در گذشته یا حال دلالت میکند: مضارع استمراری.
استمراریفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) 1 - مستمری ، وظیفه ، مقرری . 2 - حالت فعلی که مفهوم دوام و استمرار آن را در زمان گذشته یا حال برساند.
استمراریلغتنامه دهخدااستمراری . [ اِ ت ِ ] (ص نسبی ) منسوب به استمرار. || (اِ) مستمری . وظیفه . مقرری .
استمراراًلغتنامه دهخدااستمراراً. [ اِ ت ِ رَن ْ ] (ع ق ) مستمراً. مدام . دائماً. اتصالاً. پیوسته . همواره .
استمراریفرهنگ فارسی عمید۱. ویژگی آنچه استمرار و پیوستگی دارد.۲. (ادبی) در دستور زبان، ویژگی فعلی که بر دوام و استمرار کاری در گذشته یا حال دلالت میکند: مضارع استمراری.
استمراریفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) 1 - مستمری ، وظیفه ، مقرری . 2 - حالت فعلی که مفهوم دوام و استمرار آن را در زمان گذشته یا حال برساند.
علی استمرارالایاملغتنامه دهخداعلی استمرارالایام . [ ع َ لا اِ ت ِ رِل ْ اَی یا ] (ع ق مرکب ) پیوسته و با گذشت روزگار. همیشه . رجوع به علی الاستمرار شود : علی استمرارالایام و تکرار الشهور و الاعوام بدین شریطه وفا نماید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 293).
استمراریلغتنامه دهخدااستمراری . [ اِ ت ِ ] (ص نسبی ) منسوب به استمرار. || (اِ) مستمری . وظیفه . مقرری .
استمراراًلغتنامه دهخدااستمراراً. [ اِ ت ِ رَن ْ ] (ع ق ) مستمراً. مدام . دائماً. اتصالاً. پیوسته . همواره .
استمراریفرهنگ فارسی عمید۱. ویژگی آنچه استمرار و پیوستگی دارد.۲. (ادبی) در دستور زبان، ویژگی فعلی که بر دوام و استمرار کاری در گذشته یا حال دلالت میکند: مضارع استمراری.
علی الاستمرارلغتنامه دهخداعلی الاستمرار. [ ع َ لل ْ اِ ت ِ ] (ع ق مرکب ) پیوسته . همواره . دائم . همیشه . بطور ثابت . (ناظم الاطباء). مستمراً. براستمرار. همیشگی . بردوام . یک ریز. پی درپی . پیاپی . یک بند. بی انقطاع . || باثبوت قدم . (ناظم الاطباء). و رجوع به استمرار شود.