لغتنامه دهخدا
استنقاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فرودآمدن در غدیر و غسل کردن مانند کسی که خنک شدن خواهد. (از منتهی الارب ). استنقع فی الغدیر؛ اذا نزل فیه و اغتسل کأنه ثبت فیه لیتبرّد. (تاج العروس ). || فراهم آمدن آب باستادن در جای . (تاج المصادر بیهقی ). فراهم آمدن و ایستادن ، چنانکه آب در غدیر