استنکافلغتنامه دهخدااستنکاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ننگ داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ). عار داشتن . عیب داشتن . || امتناع کردن . اباء. نه گفتن : و گاه گاه از انواع تحکم آن حضرت متبرّم شدی و عظم همت و فرط اباء برو غالب آمدی و از آن مؤاخذات و مطالبات است
استنکاففرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - از انجام کاری ننگ داشتن . 2 - سر باز زدن ، رد کردن .
استنكفدیکشنری عربی به فارسیچشم پوشى كرد , استنكاف نمود , امتناع كرد , ابا كرد , عارش آمد كه انجام دهد , مغرورانه سرباز زد