استیباطلغتنامه دهخدااستیباط. [ اِ ] (ع مص ) کندن مغاک تنگ دهانه وشکم فراخ . چاهی کندن که سرش تنگ و شکمش فراخ باشد.
استبذلغتنامه دهخدااستبذ. [ اَ ت َ ب َ ] (پهلوی ، ص ، اِ) عنوان رئیس تشریفات دربار ساسانیان از زمان قباد. (ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستنسن ترجمه ٔ یاسمی ص 85 و 247).
استباحتواژهنامه آزاداصطلاحی فقهی به معنای زدودن ناپاکى و یا مباح شدن امورى که شرط انجام آنها پاکیزگى است .
مستأبطلغتنامه دهخدامستأبط. [ م ُ ت َءْ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استیباط. رجوع به استئباط و استیباط شود. کننده ٔ مغاک تنگ دهن فراخ شکم . (منتهی الارب ). کسی که حفره ای بکند با سری تنگ و انتهائی گشاد. (اقرب الموارد).