استین ورکلغتنامه دهخدااستین ورک . [ اِ وِ ] (اِخ ) کمونی در شمال ناحیه ٔ دون کِرک ، دارای 3123 تن سکنه .
آستنلغتنامه دهخداآستن . [ ت ِ ] (اِ) آستین . آستی . کُم ّ : روح اﷲ ار زآستن مریم آمده ست صد مریم است روح ترا اندر آستین . کمال اسماعیل .کلیم از ید بیضا همین قَدَر لافدکه دست زآستن پیرهن برون آرد.شفائی .</p
استینلغتنامه دهخدااستین . [ اَ ] (اِ) آستین : جبرئیلی را بر استین بسته ای پرّو بالش را بصد جا شسته ای .مولوی .
استینلغتنامه دهخدااستین . [ اِ ی ِ ] (اِخ ) خاندان مشهور طابع و کتابفروش و محقق فرانسوی . مشهورترین افراد این خاندان از این قرارند: رُبِر، مولد پاریس . او راست : گنجینه ٔ زبان لاتین . وی پدر لغویین فرانسه است . (1503 - 1559 م
راستینلغتنامه دهخداراستین . (ص نسبی ) مقابل کج . مقابل خم . (آنندراج ). مستقیم . راست : ز فرزند زهرا و حیدر گرفتم من این سیرت راستین محمد. ناصرخسرو.در هر قدم که می نهد آن سرو راستین حیف است اگر بدیده نروبند راه را. <p class="
ریاستینلغتنامه دهخداریاستین . [ س َ ت َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ ریاست . تسلط بر سیف و قلم . دو سری . دو سروری . ریاست کشوری و لشکری : ذوالریاستین . (یادداشت مؤلف ).
دهماستینلغتنامه دهخدادهماستین . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهنام وسط بخش ورامین شهرستان تهران . واقع در 3هزارگزی ورامین . آب آن از قنات تأمین می شود. سکنه ٔ آن 104 تن . راه آن اتومبیل رو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <spa
ذوالریاستینلغتنامه دهخداذوالریاستین . [ ذُرْ ریا س َ ت َ ](اِخ ) لقب محمدبن عبدالملک زیات . رجوع به محمدبن عبدالملک ... و رجوع به فهارس عقدالفرید چ عریان شود.