مسجحلغتنامه دهخدامسجح . [ م ُ ج ِ ] (ع ص ) آسان دارنده و عفونماینده و درگذارنده . (از منتهی الارب ). نیکوعفوکننده . (از اقرب الموارد). رجوع به اسجاح شود.
درگذاشتنلغتنامه دهخدادرگذاشتن . [ دَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) درگذاردن . گذشتن . عفو کردن . بخشودن . بخشایش . درگذشتن . صفح . تجاوز. آمرزش . اسجاح . (منتهی الارب ) : از ایشان گنه پهلوان درگذاشت سپه را ز تاراج و خون بازداشت . اسدی .اکنون خو