اسپیارلغتنامه دهخدااسپیار. [ اِ ] (اِ) نامی است که در نور و مازندران به سپیدار دهند. سفیدار. رجوع به سفیدار شود.
پشتۀ یخرُفتیesker/ asar/ eschar/ eskar/ osarواژههای مصوب فرهنگستانپشتۀ ساختهشده از انباشتههای شن و ماسۀ یخساری
اسپیاربنلغتنامه دهخدااسپیاربن . [ اِ ب ُ ] (اِخ ) ناحیتی از آمل . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 44 و 113 بخش انگلیسی ).
اسپیآرلغتنامه دهخدااسپیآر. [ اِ ] (اِخ ) نام سپاهی که انگلیسیان در جنگ اوّل بین المللی در ایران تشکیل کردند. پلیس جنوب .
اسپیاربنلغتنامه دهخدااسپیاربن . [ اِ ب ُ ] (اِخ ) ناحیتی از آمل . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 44 و 113 بخش انگلیسی ).