اشتالنگلغتنامه دهخدااشتالنگ . [ اِ ل َ ] (اِ) بمعنی شتالنگ است و آن استخوانی باشد که در میان بندپا و ساق پا واقع است و آنرا بجول گویند و بعربی کعب خوانند. (برهان ) (هفت قلزم ) (انجمن آرای ناصری ). بجول . بجل . بژول . وژول . کعب . عظم کعب . شتالنگ . آشتالنگ . غاب . قاب . و این دو استخوان که بر مو
اشتالنگفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) استخوانی در میان بند و ساق پا؛ استخوان پاشنۀ پا.۲. استخوانی که از میان بند پا و ساق پاچۀ گوسفند بیرون میآوردند و با آن قمار میزدند؛ قاب؛ بجل؛ بجول؛ بژول.
آشتالنگلغتنامه دهخداآشتالنگ . [ ل َ ] (اِ) اَشتالنگ . شتالنگ . کعب : صفات ... آن کودک چه گویم خود که آن کودک همه ...است و... و... ز سر تا آشتالنگش .سوزنی .
استالینلغتنامه دهخدااستالین . [ اِ ] (اِخ ) ژزف جوگاشویلی . سیاستمدار و پیشوای روسیه (اتحاد جماهیر شوروی سابق ). مولد گرجستان بسال 1879 م . وی از زعمای انقلاب روسیه و از همکاران لنین است . در سال 1923 رئیس کمیساریاها بود و در جن
آشتالنگلغتنامه دهخداآشتالنگ . [ ل َ ] (اِ) اَشتالنگ . شتالنگ . کعب : صفات ... آن کودک چه گویم خود که آن کودک همه ...است و... و... ز سر تا آشتالنگش .سوزنی .
قاب قمارلغتنامه دهخداقاب قمار. [ ب ِ ق ِ / ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشتالنگ که با آن قمار کنند : نخواهی دست شست از نعمت ظالم مگر روزی که چون قاب قمارت کرده خاکسترنشین قابش . خاقانی .رجوع به قاب ش