اشتراءلغتنامه دهخدااشتراء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خریدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13) (آنندراج ). مالک شدن چیزی را. (زوزنی ). || فروختن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر)(ترجمان علامه ص 13) (زوزنی )
اشترالغتنامه دهخدااشترا. [ اَ] (اِ) کلمه ٔ فارسی اوستائی است که در فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود بدین سان آمده است : خشوئویت اشترا ؛ بمعنی تازیانه ٔ زود خزنده ، تند جنبنده . رجوع به ص 246 فرهنگ مزبور شود.
اشترپالغتنامه دهخدااشترپا. [ اُ ت ُ ] (اِ مرکب ) علفی است که آنرا کاکوتی گویند و در عربی سعتر و در ترکی ککلک اوتی گویند. (شعوری ج 1 ص 143).
استرآءلغتنامه دهخدااسترآء. [ اِ ت ِرْ ] (ع مص ) دیدن . || دانستن . || دیدن خواستن . || کنکاش خواستن از کسی . || یقال : فلان یُسْتَرأی ̍ من الرّیاء؛ کما تقول یستحق و یستعقل . (منتهی الارب ).
ﭐشْتَرَوْاْ بِـفرهنگ واژگان قرآنفروختند (کلمه اشتراء که مصدر فعل يشترون است به معناي خریدن و کلمه شراء به معناي فروختن است . البته اگربعد از هرکدام حرف اضافه "ب" بیاید معنایش برعکس می شود)
يَشْتَرُواْ بـِفرهنگ واژگان قرآنکه بفروشند(کلمه اشتراء که مصدر فعل يشترون است به معناي خريدن و کلمه شراء به معناي فروختن است . البته اگربعد از هرکدام حرف اضافه "ب" بيايد معنايش برعکس مي شود)
يَشْتَرُونَفرهنگ واژگان قرآنمي خرند(کلمه اشتراء که مصدر فعل يشترون است به معناي خريدن و کلمه شراء به معناي فروختن است . البته اگربعد از هرکدام حرف اضافه "ب" بيايد معنايش برعکس مي شود)
يَشْتَرُونَ بِـفرهنگ واژگان قرآنمي فروشند(کلمه اشتراء که مصدر فعل يشترون است به معناي خريدن و کلمه شراء به معناي فروختن است . البته اگربعد از هرکدام حرف اضافه "ب" بيايد معنايش برعکس مي شود)
يَشْتَرِيفرهنگ واژگان قرآنمي خَرد (کلمه اشتراء که مصدر فعل يشترون است به معناي خريدن و کلمه شراء به معناي فروختن است . البته اگربعد از هرکدام حرف اضافه "ب" بيايد معنايش برعکس مي شود)