اشترکینلغتنامه دهخدااشترکین . [ اُ ت ُ ] (ص مرکب ) شترکین . شتردل . کینه توز. کینه دار. || غدار. (انجمن آرای ناصری ). رجوع به شترکین شود.
اشترکانلغتنامه دهخدااشترکان . [ ] (اِخ ) قصبه ای است در عراق عجم و در دومنزلی اصفهان واقع گشته و بتذکر ابن بطوطه آبها و باغ و بوستانهای فراوان دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 972).
اشترکانلغتنامه دهخدااشترکان . [ اُ ت ُ ](اِخ ) دهی جزء دهستان چهارفریضه ٔ بخش مرکزی شهرستان بندر انزلی ، در 19000گزی باختر آن و 7000 گزی جنوب شوسه ٔ انزلی به آستارا، کنار مرداب . مرطوب ، معتدل ، مالاریائی . دارای <span class="hl
شترکینلغتنامه دهخداشترکین . [ ش ُ ت ُ ] (ص مرکب ) اشترکین . شترکینه . پرکینه . کینه توز. که چون شتر کینه دارد. رجوع به اشترکین شود.