اشتقدیکشنری عربی به فارسیمنتج کردن , مشتق کردن , مشتق شدن , ارزومند چيزي بودن , اشتياق داشتن , مردد ودودل بودن , ارزو کردن , مشتاق بودن
آزمون مِهِ نمکی استیکاسیدacetic acid salt fog test, acetic acid salt spray testواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آزمون خوردگی شتابیافته که در آن فلزات آهنی و غیرآهنی با پوشش آلی و غیرآلی در معرض پاشش استیکاسید قرار میگیرند
استیکاسید یخیglacial acetic acidواژههای مصوب فرهنگستانشکل بسیار خالص و غلیظ استیکاسید که با آب و الکل امتزاجپذیر است و در16/6 درجۀ سلسیوس ذوب میشود و در 118 درجۀ سلسیوس جوش میآید
هستکلغتنامه دهخداهستک . [ هََ ت َ ] (اِ مصغر) کُره های کوچک در داخل هسته ٔ سلول زنده . (از جانورشناسی عمومی تألیف مصطفی فاطمی ج 1 ص 14). هستک ها یا نوکلئول ها در داخل هسته به صورت چند جسم کوچک منظم یا نامنظم دیده میشوند و ان
هشتکلغتنامه دهخداهشتک . [هَُ ت َ ] (اِ) سوت . صفیر. (یادداشت به خط مؤلف ).- هشتک زدن ؛ سوت زدن . (یادداشت به خط مؤلف ).|| سوت سوتک . (یادداشت به خط مؤلف ).
اشتقاقلغتنامه دهخدااشتقاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گرفتن کلمه ای از کلمه ای . (غیاث ) (منتخب اللغات ) (منتهی الارب ). ستدن کلامی از کلامی . (تفلیسی ). سخنی از سخنی شکافتن . (زوزنی ). برآوردن سخنی از سخنی . شکافتن سخنی از سخنی . (تاج المصادر). ستدن کلام از کلام . کلمه ای را از کلمه ای گرفتن و برآورد
اشتقاقفرهنگ فارسی عمید۱. (زبانشناسی) گرفتن کلمهای از کلمۀ دیگر؛ بیرون آوردن کلمهای از کلمۀ دیگر که در لفظ و معنی بین کلمۀ اصلی و کلمۀ دوم مناسبتی وجود داشته باشد.۲. (ادبی) در بدیع، به کار بردن کلماتی که از یک ماده مشتق شده باشند در شعر یا نثر، مانندِ عزل و معزول، افتخار و تفاخر، حکمت و حکیم، مانندِ این شعر: حکیم
اشتقاق اصغرلغتنامه دهخدااشتقاق اصغر. [ اِ ت ِ ق ِ اَ غ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) امام رازی اشتقاق را به اصغر و اکبر تقسیم کرده و اشتقاق اصغر را بدین سان آورده است : اشتقاق اصغر مانند اشتقاق صیغ ماضی و مضارع و اسم فاعل و اسم مفعول و جز اینها از مصدر، و مراد از اشتقاق متداول در میان صرفیان که گویند
اشتقاق صغیرلغتنامه دهخدااشتقاق صغیر. [ اِ ت ِ ق ِ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هرگاه دو کلمه ٔ مشتق ومشتق منه در اصول و ترتیب آنها متحد باشند، آنرا اشتقاق صغیر نامند، مانند «ضَرَب َ» از «ضَرْب ». (از کشف الظنون ). و جرجانی آرد: اشتقاق صغیر آن است که میان دو حرف در حروف و ترتیب تناسب باشد، مانند «ضَ
اشتقاق کبیرلغتنامه دهخدااشتقاق کبیر. [ اِ ت ِ ق ِ ک َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشتقاق کبیر آن است که دو کلمه در حروف با هم متحد باشند ولی در ترتیب موافق نباشند، مانند «جبذ» از «جذب ». (از کشف الظنون ). و جرجانی آرد: اشتقاق کبیر آن است که بین دو لفظ فقط در لفظ و معنی تناسب باشد نه در ترتیب ، مانند «ج
اشتقاقلغتنامه دهخدااشتقاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گرفتن کلمه ای از کلمه ای . (غیاث ) (منتخب اللغات ) (منتهی الارب ). ستدن کلامی از کلامی . (تفلیسی ). سخنی از سخنی شکافتن . (زوزنی ). برآوردن سخنی از سخنی . شکافتن سخنی از سخنی . (تاج المصادر). ستدن کلام از کلام . کلمه ای را از کلمه ای گرفتن و برآورد