اشراقیونلغتنامه دهخدااشراقیون . [ اِ قی یو ] (اِخ ) ج ِ اشراقی در حالت رفع. رجوع به اشراقی و اشراقیان شود.
اشراقیانلغتنامه دهخدااشراقیان . [ اِ ] (اِخ ) گروهی از حکمای سلف که از باعث اشراق و روشنی باطن خود که از کثرت ریاضت پیدا کرده بودند، تعلیم و تعلم به مکاشفه و مراقبه میکردند و حاجت به رفتن پیش کسی نداشتند، بخلاف حکمای مشائین که ایشان نزدیک یکدیگر رفته مقدمات دریافت میساختند، چنانچه افلاطون و بقراط
اسریقونلغتنامه دهخدااسریقون . [ ] (اِ) زرقون . (دزی ج 1 ص 21). زنجفر سوخته است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
اسپرکیانResedaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از کلمسانان با شش سرده و 70 گونه، شامل گیاهان غالباً علفی یک یا دوساله یا چندساله که در نواحی معتدل تا نیمهگرمسیری اروپا و غرب آسیا و نیز در خاورمیانه و امریکای شمالی و افریقای جنوبی پراکندهاند
فیلسوففرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکلگیری عقاید؛ عام حکیم، اندیشمند، متفکر، متافیزیسین، دانشمند سقراط، افلاطون، ارسطو، دکارت، لایبنیتز، کانت، هگل ابنسینا، خوارزمی اصحاب تصور، ایدهآلیستها، اشراقیون پوزیتیویست، اگزیستانسیالیست، ماتریالیست
اشراقیلغتنامه دهخدااشراقی . [ اِ ] (ص نسبی ) آن قسم ازفلسفه که در اصول و قواعدش ادله ٔ عقلیه و کشف هر دومعتبر است . رئیس اشراقیون در فلاسفه ٔ یونان افلاطون بود و رئیس ایشان در فلاسفه ٔ اسلام شیخ شهاب الدین سهروردی که تصنیفات بسیار دارد. حکمت و فلسفه ٔ که فهمیدن حقایق اشیاء باشد بر سه قسم منقسم
پلوتنلغتنامه دهخداپلوتن . [ پْلو / پ ُ ت َ ] (اِخ ) پلوتینس یا فلوطین که او را در کتب اسلامی شیخ الیونانی نامند. معروفترین فیلسوف از افلاطونیان اخیر است در کتاب سیر حکمت آمده است : مؤسس این سلسله [ افلاطونیان اخیر ] را امونیوس ساکاس از اهل مصر میدانند که در ا
صوفیهلغتنامه دهخداصوفیه . [ فی ی َ / ی ِ] (اِخ ) پیروان طریقه ٔ تصوف . اهل طریقت . آنان که ازطریق ریاضت و تعبد، طالب راه یافتن به حق و حقیقت اند. گروهی که از اواخر قرن دوم هجری در اسلام پدید گشتند و بخاطر طرز تفکر، لباس ، خوراک ، عبادت و ریاضت مخصوص ، بدین نام