لغتنامه دهخدا
شرک . [ ش َ رَ ] (ع اِ) دام صیاد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). دام . (دهار) (نصاب الصبیان ) : وکیف ترجوا النجاة من شرک لانجی منها کسری ولا دارا. (از مقامات حریری ). خلق را از شرک شرک رهانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص <span c