اشمئزازلغتنامه دهخدااشمئزاز. [ اِ م ِ ءْ ] (ع مص ) منقبض و گرفته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اشمئزاز از چیزی ؛ منقبض شدن و رمیدن از چیزی بسبب ناخوش داشتن آن . (از المنجد). باهم آمدن . واهم آمدن [از چیزی ]. (زوزنی ). بهم درشدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13</spa
اشمئزازفرهنگ فارسی معین(اِ مِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بیزاری ، نفرت داشتن . 2 - (اِمص .) اکراه ، نفرت .