اضدادلغتنامه دهخدااضداد. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ضِدّ. (ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 66) (دهار) (غیاث ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ ضِدّ، همتا و مانند و ناهمتا. از لغات اضداد است . (آنندراج ). چیزهای ضد و مخالف و مغایر یکدیگر. (ناظم الاطباء)
اضدادلغتنامه دهخدااضداد. [ اِ ] (ع مص ) در غضب شدن . (از اقرب الموارد). خشمناک گردیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). خشم گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). خشمناک شدن . غضبناک گشتن .
اضدادفرهنگ فارسی عمید۱. [جمعِ ضِدّ] = ضد۲. کلماتی که بر دو معنی متضاد دلالت دارند، مانند خود کلمۀ ضد که در عربی هم به معنی مخالف و ناهمتا است و هم به معنی مثل، نظیر، و همتا.
اضدادفرهنگ فارسی معین( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ ضد.1 - چیزهای مخالف و مغایر یکدیگر. 2 - آنان که با هم ناموافقند.
عضاداتلغتنامه دهخداعضادات . [ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ عِضادة. جوانب هر چیز. رجوع به عضادة شود : پیش مسند سلطان طارمی زده و الواح و عضادات آن به مسامیر و شفشهای زر استوار کرده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 334).