اضطرارلغتنامه دهخدااضطرار. [ اِ طِ ] (ع مص ) بیچاره و حاجتمند کردن کسی را،یقال : اضطره الیه فاضطر الیه (مجهولاً). (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اضطرار کسی را به کسی ؛ نیازمند کردن و مُلْجاء کردن وی را، پس مضطر شدن و نیازمند شدن او، فاضطر (بصیغه ٔ مجهول )؛ ای اُلجی ٔ. (از اقرب الموارد). بیچاره
اضطرارdistress 1واژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن کشتی یا فردِ سوار بر آن با خطر جدی روبهروست و نیاز بهکمک آنی دارد متـ . وضعیت اضطراری 2
دکمة اضطرارpanic buttonواژههای مصوب فرهنگستاندکمه یا کلیدی که خلبان در مواقع اضطراری برای رهاسازی تسلیحات از آن استفاده میکند
بسامد اضطرارdistress frequencyواژههای مصوب فرهنگستانبسامد رادیویی معینی که در آن پیامهای اضطرار ارسال میشود
پرچم اضطرارdistress flagواژههای مصوب فرهنگستانپرچمی که برافراشته شدن آن در کشتی وضعیت اضطراری را نشان میدهد
چراغ اضطرارdistress lightواژههای مصوب فرهنگستانچراغی که روشن شدن آن در کشتی وضعیت اضطراری را نشان میدهد
اضطراراًلغتنامه دهخدااضطراراً. [ اِ طِ رَن ْ ] (ع ق ) بطور احتیاج . (ناظم الاطباء). مضطراً. ناچاره . اِلجاءً. ناگزیر. || بطور پریشانی و مسکنت . (ناظم الاطباء). || بطور اجباری . (ناظم الاطباء). به اجبار. اجباراً. بوجوب . بضرورت . || از جهت تعدی و زبردستی . (ناظم الاطباء). و رجوع به اضطرار شود.
اضطراریلغتنامه دهخدااضطراری . [ اِ طِ ] (ص نسبی ) منسوب به اضطرار. (ناظم الاطباء). ضروری . رجوع به اضطرار شود.
اضطراراًلغتنامه دهخدااضطراراً. [ اِ طِ رَن ْ ] (ع ق ) بطور احتیاج . (ناظم الاطباء). مضطراً. ناچاره . اِلجاءً. ناگزیر. || بطور پریشانی و مسکنت . (ناظم الاطباء). || بطور اجباری . (ناظم الاطباء). به اجبار. اجباراً. بوجوب . بضرورت . || از جهت تعدی و زبردستی . (ناظم الاطباء). و رجوع به اضطرار شود.
اضطراریلغتنامه دهخدااضطراری . [ اِ طِ ] (ص نسبی ) منسوب به اضطرار. (ناظم الاطباء). ضروری . رجوع به اضطرار شود.
بالاضطرارلغتنامه دهخدابالاضطرار. [ بِل ْ اِ طِ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + ال + اضطرار) ناچار. بناچاری . بطور بیچارگی . بطور حاجتمندی . بطور احتیاج . مضطرانه . (ناظم الاطباء). بناچار. و رجوع به اضطرار شود.
دکمة اضطرارpanic buttonواژههای مصوب فرهنگستاندکمه یا کلیدی که خلبان در مواقع اضطراری برای رهاسازی تسلیحات از آن استفاده میکند
بسامد اضطرارdistress frequencyواژههای مصوب فرهنگستانبسامد رادیویی معینی که در آن پیامهای اضطرار ارسال میشود
پرچم اضطرارdistress flagواژههای مصوب فرهنگستانپرچمی که برافراشته شدن آن در کشتی وضعیت اضطراری را نشان میدهد
چراغ اضطرارdistress lightواژههای مصوب فرهنگستانچراغی که روشن شدن آن در کشتی وضعیت اضطراری را نشان میدهد