احباءلغتنامه دهخدااحباء. [ اَ ح ِب ْ با ] (ع ص ، اِ) اَحِبّا. ج ِ حبیب . (دهّار). دوستان : درد احبا نمی برم به اطبا.سعدی .
ابن قسطنطینلغتنامه دهخداابن قسطنطین . [ اِ ن ُ ؟ ] (اِخ ) عیسی ، مکنی به ابوموسی . یکی از افاضل اطبا. او راست : کتاب البواسیر و عللها و علاجاتها. (ابن الندیم ).
قطب الدینلغتنامه دهخداقطب الدین . [ ق ُ بُدْدی ] (اِخ ) محمد آدم . از اطبا و پزشکان بود و به سال 904 هَ . ق . وفات یافت . (رجال حبیب السیر ص 184).
پزشکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ب، حکیم، پزشکعمومی، جراح، متخصص، پیراپزشک، پزشک معالج انترن، رزیدنت دندانپزشک، دندانساز اطبا، طبیبان، پزشکان