اعتدالیلغتنامه دهخدااعتدالی . [ اِ ت ِ ] (ص نسبی ) منسوب به اعتدال . (ناظم الاطباء) : چون بنقطه ٔ اعتدالی بازگردد روز و شب روزگار این عالم فرتوت را برنا کند. ناصرخسرو.نوروز به از مهرگان اگرچه هر دو دو زمانند اعتدالی . <p class
اعتداللغتنامه دهخدااعتدال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) میانه حال شدن در کمیت . (ناظم الاطباء). میانه حال شدن در کمیت و کیفیت . (منتهی الارب ). میانه حال شدن در گرمی و سردی و خشکی و تری یا در طول و عرض . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). میانه حال گردیدن در کمیت و کیفیت . (از اقرب الموارد). توسط حالی میان دو ک
تقدیم اعتدالینprecession of the equinoxesواژههای مصوب فرهنگستانجابهجایی نقاط اعتدال بهاری و پاییزی روی منطقهالبروج
اعتدال مساویequal temperamentواژههای مصوب فرهنگستاناعتدالی که بر مبنای آن یک اکتاو به دوازده نیمپردۀ مساوی تقسیم میشود